زمانه تو را ندا می کند

دانش آموزان عزيز؛ اين مقاله بسيار زيبا و ارزشمند را جناب فيضي در كتاب زمانه خود آورده اند. از آن بهره هاي فراوان بگيريد. بسيار سودمند است.

زمانه تو را ندا می کند

به خامه ی ماکسول در مجله ی «علائم زمان»



هزار نقش زمانه بر آرد و نبود
یکی چنانچه در آینه ی تصور ماست

اکنون در بزرگترین لحظات زمان زیست می کنیم.سراسر تاریخ جهان در برابر وقایع عظیمه ی امروز اهمیت خود را از دست می دهند.اعلی ترین نقطه ی تعالی جمیع ادوار از مقابل چشم ما عبور می کند. هیچ گاه چنین محاربه ی جهانی که شامل همه ی قاره ها ، اقیانوس ها ، جزایر و جمیع ملل عالم باشد روی نداده .هرگز قوای متحارب بدین درجه از قدرت و قوت مسلح نگشته ونتایجش هیچ وقت تا این درجه برای نوع انسان مهم نبوده .در هیچ عصری اینقدر مرد زیر اسلحه نرفته و این مقدار زن به خدمت حاضر نشده . در هیچ قرنی منابع حیاتی ملل بدین آسانی و ارزانی راه فنا نپیموده و هرگز همچنین نابودی اموال و ذخایر د رجهان روی نداده است.

حادثه ای به صورتی بس عظیم و بی سابقه واقع می گردد به نحوی که از شدت و وسعت آن انسان را متحیر و بیمناک می سازد. ملیون ها سرباز را در یک روز به سویی گسیل می دارند، خروار خروار آلات و ابزار جنگی در یک آن تمام می شود.سپاه سپاه در مسافت های باور نکردنی پرواز می کنند و باران بمب در هر مرز و بوم فرو می ریزد . کلیه ی نفوس و افراد به نهایت مشقت به کار مشغولند.

امروز روز کثرت و مبالغه است، از راه علم و صنعت سریع ترین طیاره ها ،سنگین ترین کشتی های جنگی ، قوی ترین توپ ها ، بزرگترین زیر دریایی ها، کشنده ترین گاز ها ، با نفوذ ترین اشعه و خوشبختانه بهترین و سریع ترین طرق مداوای زخم ها را می سازند. درخلال این حوادث عجیب اکتشافات جدید روی می دهد و به تمامی افراد انسانی به زبان حال می گویند:« از این پس افقی جدید ظاهر می گردد و سرنوشت نوینی برای ابناء بشر تعیین می شود.» در تمام مراحل گوناگون زندگانی فوریت و شدت به وجود آمده .چه در جبهه جنگ و چه در کارخانجات و چه در مزارع. در هر سمت هدفی بزرگتر از پیش دربرابر نوع بشر گذارده شده تا نتایجی بیشتر به دست آرند.آن به آن بیشتر می جویندو بیشتر می خواهند . ابدا علایم اتمام و مراجعت مشاهده نمی شود.طوفانی عجیب با قوتی شدید نوع انسان را با خود به جلو می برد.

در چنین بحران بی سابقه عالمگیر نمی توانیم مانند ازمنه ی صلح و سلام زیست نماییم . در این ساعت میلیون ها مرد در جبهه های مهیب جنگ جان می سپارند. در چنین وقتی استبداد سیاه مطلق تمام امید ها ، خوشی ها و حتی میلیون ها نفوس انسانی را در زیر پای ظلم و جور ممتد خود خورد و نابود می سازند. دراین روز از گرسنگی ،سرما و خرابی رو به نیستی و فنا پرتاب می شویم ،درچنین ساعتی ممکن نیست انسان بدون فکر روزگار بگذراند.

دوره ی با عظمت و پر هیاهو مانند امروز، مردانی بزرگ ، دلهای قوی و خدماتی سترگ می طلبد. زمانه ما را به وسعت نظر و ایمان و شجاعت می خواند تا به خدا و حقیقت که ابدی و پایدارند یقیین و اطمینان خاطر یافته برای انجام وظایف از خود گذشتگی داشته باشیم و با محبت خدایی فریاد محتاجین و استغاثه ی مظلومین برسانیم. « این است فی الحقیقه زمان با عظمت ،عظمت اخلاق ،عظمت غیرت و عظمت کوشش ،دیگر نمی توانیم و جرئت هم نمی کنیم که در مقابل چنین ساعت با عظمتی خویشتن را پست و بی قابلیت نشان دهیم. و نبایستی در مقابل قسمتی که تقدیر برای ما معین کرده خود را زبون و بیچاره یابیم.» قوای خود را نباید بیهوده به مصرف برسانیم و منابع حیاتی را نباید به رایگان از بین ببریم،بلکه باید تا آن حد که خدا از ما انتظار دارد در این روزگار پر خطر خود را قوی و شجاع و توانا سازیم.

از روزگار پند گیریم ... در قرون پیشین هنگامی که لشگریان اسرائیل وارد سرزمین کنعان می شدند خود خواهی و عدم اعتنا به وظیفه ی آنی و فوتی یک فرد ،تمام لشگر را به پرتگاه نیستی کشاند. در آن ساعت پر واقعه به جای آنکه آن مرد به کار خود برسد ،در جستجوی لباسی فاخر افتاد و از پی رشته ای از زرناب ترک ماموریت گفت، از این رو دیری نگذشت که همراهانش به وادی فنا افتادند. این مرد نه فقط سپاهیانش را از بین برد و فرمانده ی خود را از دست داد بلکه امر خدا را نیز پشت سر انداخت. در ساعت پر غوغای دیگرمردی دیگر که ازاوضاع فوق العاده ساعت خود بی خبر بود و از رسوخ واعتمادی که خلق به وی داشتند سوءاستفاده کرده در صدد جلب منافع شخصی بر آمدو روح خود را برای پاره ای نقره و دستی لباس بفروخت .اربابش از کرده او مطلع شده با وی گفت :آیا اکنون هنگام جمع آوری ذخایر و به دست آوردن البسه و خرید مزارع زیتون و تاکستان و گوسفند و گاو و کنیز و غلام است؟

« این دو مرد در ساعت بحران و سختی شکست خوردند زیرا درزمان امتحان حاضر نبودند و در هنگامه عجیب بی اعتنایی کرده نوانستند به بزرگی رفتار نمایند.»و با پستی و کوچکی روح رفتار کردند .یعنی ابتدا در فکر منافع فانی شخصی افتادند ،سپس در صدد انجام آن وظیفه ای بر آمدند که بایستی همه چیز را در سبیل خدمتگزارانش فدا نمایند. این مردمان چون سربازانی بودند که وقتی شیپور حاضر باش را در صبحگاهان به صدا می آورند هنوز مدهوش بر زمین شهوات افتاده اند و فرصت های بزرگ را از دست می دهند. زمانه فریاد بر می آورد که هر چه دارید برای شریف ترین آمال به مصرف رسانید .بزرگترن سعی و عمل و توکل و عالیترین هدف ها را برای نیل به اعظم آمال بکار برید و با تمام قوت و قدرت برای انجام وظایف خطیر بکوشید.

«در این ساعتی که تخت های سلاطین متزلزل گشته در شبی سرنگون می شوند ،در این هنگامی که سراسر گیتی در چنین گرداب بلایای بی سابقه ای اسیر و گرفتار شده در این موقعی که مدنیت عالم به فاسد ترین جراحات توحش مبتلا گشته بلی در این وقت باید بیش از هر وقت و هر ساعت همانطور که عقربه قطب نما هرگز سر از مسیر خود بر نمی گرداند ما هم سر مویی از وظایف مقدس خود سر پیچی نکنیم و همانگونه که ستاره ها به مدار خود ثابت و پایدارند ما هم در مدار حق و حقانیت به ثبوت و رسوخ تام زیست کنیم.»

« خدایا ما را مردانی بزرگ عطا کن » در این روز و هنگامه ها احتیاجی شدید به افراد دلهای قوی ایمان و ایادی بخشنده داریم .ما نیازمندیم به مردانی که سرا پای وجودشان در بزرگی سرشته شده باشد شعرا چه خوش سروده اند :

« کجایند مردان بلند نظر – مردان با هنر- مردان صاحب رای و اراده.»
« کجایند مردان با شهامت – مردان آهنین- مردانی که برای منافع عمومی جانبازی کنند.»
«کجایند مردان با شرافت – مردان نیرومند مردانی که در ایمانشان هرگز تزلزلی رخ ندهد .»
« کجایند مردان جدی- مردان فعال و مردانی که فقط برای حق و حقانیت می جنگند.»

تزلزل اخلاقی و مذهبی سراسر جهان را فرا گرفته ،اهریمن پستی بسی قوی و بی رحم و محیل شده ، چه بسا آشوب های فکری و تعلیمات غلط که انتشار داده و چه چیز ها زیر سر دارد، کار به جایی کشیده که غلط را صحیح و نادرست را درست می بینند و چه بسا مسائل جزئی و کوچک اخلاقی است که بالکل فهمش برای عموم دشوار گشته است.

اطراف خود را به دقت بنگرید.چه می بینید؟ گروهی که ابدا مقاصد عالی ندارند و هرگز به آمال شریف فکر نمی کنند. تقوا و تزکیه نفس و افکار بلند که باید تمام دل و جان مردمان را فرا گیرد هرگز در گوشه ای از قلوب انان جای نگرفته . جهانیان فقط پایبند شهوات و امیال اند ولی ما اگر می خواهیم انسان حقیقی به شمار رویم باید « به سوی ایمان گراییم ،باید موازین حقیقت را استوار نگاه داریم» و به افقی بالا تر نگاه کنیم.دائما به جلو و به سوی هدفی عالی تر رهسپار شویم و این گفته های شیرین « هاوارد والتر» را به خاطر بسپاریم.
« من باید پیوسته در صدق و اخلاص بمانم زیرا هستند نفوسی که به من اطمینان ورزند .»
« پاک بمانم زیرا هستند مردمانی که به پاکی اهمیت می دهند »
« قوی باشم زیرا رنج های کشیدنی بسیار است.»
« شجاعت پیشه گیرم زیرا ممالک عظیمه بسیار در پیش است.»
« دوست صمیمی شوم چه با دشمنان چه با درماندگان و بی کسان »
« همچون ابر ببخشم و هدایای خود را تماما فراموش کنم.»
« من دربرابر دیگران خاکسارو فروتنم زیرا به ناتوانی و حقارت خود کاملا آگاهم .» هرگاه به سوی آسمان هامی نگرم و از دل و جان می خندم دوست دارم و همواره می کوشم آنانی را که روزگار بر زمین افکنده است یاری و مدد کاری کنم ، باشد که باز بر خیزند و دوباره بر پای خویش استوار گردند.

خدایا تو بزرگی پس ما را بزرگی دل و جان بخش و اندیشه های پاک عطا کن زیرا که در این ساعت زمانه ما را می خواند و از ما اینچنین می خواهد.