تلاش دانش اموزان بهائی برای بدست آوردن حقوق نقض شده خود

راديو زمانه عزيزمي خواهم تصحيح كوچكي در ترجمه تان بكنم لي بورينگر رييس دانشگاه كلمبيا در انتقاد خود سه گروه را نام برد. اين سه گروه به ترتيب: 1) بهاييان 2) زنان و 3) هم جنس گرايان بوده اند.اما شما مورد اول يعني بهاييان را لازم به ذكر نديدید.راديو زمانه عزيزمي گن هركس قبرستون مي ره ياد مرده خودش مي افته.من يك بهايي هستم كه هروقت اسم حقوق بشر در ايران مي آد ياد زندگي خودم مي افتم كه از داشتن كار و تحصيل در دانشگاه محروم هستم -ياد رنج و تعب پدر و مادرم كه يكي معلم و ديگري پرستار بود مي افتم كه هردو كارشان رابعد از انقلاب از دست دادند.

ياد اين مي افتم كه چگونه زندگي معمولي ما به بلاي فقر گرفتار شد. ياد اين مي افتم كه در دوران تحصيلم هر روز در مدرسه گرسنه بودم و هر روز نگران كه يكي از معلمان مرا در كلاس تحقير نمايد. فكر آن را بكن كه در اقليت باشي و معلم ديني-عربي و پرورشي در كلاس بپرسند كه آيا در اين كلاس بهايي است. بعد از آنكه من خودم را معرفي كردم ايشان رو به كلاس كرده و بگويد كه بهاييان با مادر و خواهرانشان- با دخترانشان و پسرانشان هم بستر مي شوند. تمام كلاس از شنيدن آن چنان به وجد مي آمد كه توصيف نداشت. زياد سخت نبود تا حدس بزني در مغزهاي گرسنه شان چه مي گذرد. هركس تصويري از مادرو خواهرت را در ذهن مي پروراند و تو از خجالت نمي تواني حتي به روي نزديك ترين دوستت هم نگاه كني. اگر چه مرا در بيرون از كلاس اذيت نمي كردند(شايد مي دانستند كه اين حرفها دروغ است!) اما در كلاس عاشق شنيدن مكرر اين داستان بودند تا بساط درس به كناري رود و در كشور قحط زده اسلامي از يك حظ جنسي يا بهتر بگويم حظ جنسي-اسلامي بر خوردار گردند.از بحثم دور نشوم كه اين داستان يك از هزارهم نيست- اعدام و شكنجه بيش از 200 بهايي كه بعضي مانند دكتر علي مراد داوودي- استاد كمال الدين بخت آور، از اساتيد دانشگاه بوده اند- زنداني كردن صدها بهايي به جرم هايي كه هيچگاه و در هيچ دادگاهي ثابت نشدند. ويران نمودن قبرستانهاي بهاييان و دفن اموات بهايي در حياط منازلشان- هدم و به آتش كشيدن منازل بهاييان و آواره ساختن صاحبانشان در كوي و برزن- ضبط اموال و ... از ديگر داستان هاي ما در اين سي سال است.اين را گفتم تا بداني كه چرا كلمه حقوق بشر و بهاييان ايران چنين در ذهنم بهم متصلند.اما اين داستان جنبه ديگري هم دارد.سئوال اينست كه آيا در بين روشنفكران ايران يك نفر پيدا شد كه از اين بيداد به درد آيد و به آن اعتراض نمايد ؟ روشنفكران- مدافعين حقوق بشر-فعالان امور اجتماعي در دفاع از حقوق تمام ستمديدگان سخن مي گويند اما چنان از ننگ برچسب بهايي بودن و حتي دفاع از بهاييان مي هراسند كه جرات به زبان آوردن آن را هم ندارند. بيچاره ها مي دانند كه چه آسان در اين مملكت هر كه را كه دوست ندارند مي شود به جرم بهايي بودن مورد آزار قرار داد.مدتي است كه راديو زمانه را مي خوانم و آن را يكي از روشنفكرترين رسانه ها مي دانم.اما متوجه شده ام كه اين رسانه نيز حتي در خارج مرزهاي ايران حتي الامكان از ذكر نام بهاييان مي پرهيزد. تو گويي صلاح در اين است كه تا جاي ممكن به اين موضوع پرداخته نشود تا دامن تقوا به اين لكه آلوده نگردد.اولين شاهد من همين ترجمه فوق است كه مذكور شد و دومي هم سانسور اعلاميه ديدبان حقوق بشر در مورد محروميت بهاييان از تحصيل مي باشد :http://hrw.org/persian/docs/2007/09/20/iran16907.htm البته سانسور اين اعلاميه نمي تواند تصادفي باشد چه كه راديو فردا و بي بي سي به آن اشاره كرده اند و حتي وب سايت انجمن اسلامي دانشگاه امير كبير دريك عمل حيرت انگيزمشروح آنرا در ليست اخبار خود قرار داد.(در واقع قهرمانان دانشگاه اميركبير طلسم سي ساله اي را شكستند) چگونه مي شود كه باور نمود كه اين اعلاميه از چشم تيزبين شما عزيزان دور مانده باشد.نهايت آنست كه آنرا به اندازه كافي مهم ندانسته ايدو يا ذكر آنرا مخالف عرف رايج سايت هاي روشنفكر نما دانسته ايد. در انتها مي خواهم مراتب تقدير خود را در مورد ساير مطالبتان ابراز نمايم.

مويد و موفق باشيد.-- پژمان ، Sep 25, 2007 در ساعت 12:51 PM